کد خبر : 7961

نود و حقایق تلخ فوتبال!

|محمود صباغی|

نود این هفته با تآثیر پذیری مستقیم از دربی اخیر، حقایق تلخ پشت صحنه مستطیل سبز را برای چندمین بار به نمایش گذاشت. سرمای زمستانی تهران در گوشه و کنار استادیوم آزادی و لرزیدن و آتش روشن کردن و مچاله شدن درپناه دیوار ومهمترهمه از امیدی که در کلام هواداران موج میزد، تصویر آشنای دربی ها و شاخص در برنامه پر بیننده نود بود.

حضور دوربین در جمع هنرمندان تلویزیونی و ابراز احساسات آنها در برابر روند بازی در نوع خود کاری است که اظهار نظردر مورد آن بر عهده افکار عمومی است. در میان آنها بازیکن سابق پرسپولیس نیز حضور داشت که در لحظاتی با مجری برنامه از دربی گفت. از سختی ها و فشار سنگین روانی در میان بازیکنان گفت و بالاخره از لحظاتی گفت که بازیکنان تنها در فکر نباختن هستند و در فکر اینکه مبادا کاری صورت دهند که مقصر تلقی شوند. طی صحبت دوستانه ایشان با دیگران با ادعای درک شرایط دربی و ابراز اینکه " خون به مغز نمیرسد"به نوعی در اندیشه دفاع از نتیجه دربی بود. توجیه یک مسابقه بی کیفیت که بیش از86%مردم به درستی نمره "صفر" دادند.( وشوخی تلخ روزگار آنکه خیلیها دنبال زیر صفر هم بودند – فردوسی پور میگفت) این صفر فریاد اعتراض جامعه به فوتبال و فوتبالیستها است. نمره صفر به همه کسانی که دانسته و یا ندانسته جو سنگین دربی را دامن میزنند. برای اینکه یکطرفه قضاوت نکرده باشیم بد نیست با هم سری بزنیم به فضای رسانه ای وموضعگیریهای اهالی فوتبال که هرچه زمان برگزاری مسابقه نزدیکتر میشود، هیجانات و حواشی بیشترمیرود. بخشی از اخبار تلویزیون در پر بیننده ترین زمان به این مسابقه اختصاص مییابد. در خبرهای هفته گذشته آمده بود که مدیران عامل دو تیم به محل تمرین تیم مقابل رفته اند و زیر پوشش گسترده رسانه ای به مصاحبه پرداخته اند(و گل کوچک بازی کرده اند!) بازار"کری خوانی" و ارسال پیامک داغ میشود. روزنامه های متعدد ورزشی بدنبال تیراز بالاتر، بیشتر صفحات خود را به دربی اختصاص میدهند دربرنامه ها و اخبار ورزشی رادیو و تلویزیون با بازیکنان دو تیم مصاحبه میشود. مربیان دو تیم برای هم خط و نشان میکشند و بطور کلی همه دست بدست هم میدهند تا فضای بسیار سنگینی بوجود بیآید. در چنین جو ملتهب و هیجان آوری، بازیکن جوان و بی تجربه ای که زمینه مناسبی هم  دارد ( یادآوری میکنم حواشی و شایعات و اخباری که هر از گاهی در مورد فوتبالیستها شنیده میشود ) و بعنوان بازیکن وارد مستطیل سبز میشود، بدیهی است که با کوچکترین حاشیه از کنترل خارج میشود و از انجام یک بازی در حد بازیکنان زمینهای خاکی نیز عاجز میماند.( بیاد بیاوریم ضربات غیر ورزشی و غیر ضروری و خطرناک بازیکنان جوان دو تیم را که ناشی از فشار سنگین فضای پر از التهاب صورت گرفت) چنین است که هدف اصلی در فوتبال که "پیروزی برحریف" است به " نباختن به حریف" تبدیل میشود.به داور معترض میشود و بازیکن حریف را عصبی میکند وتنها درفکردورکردن خطروفرارازشکست و گذر لحظات میاندیشند. با شنیدن سوت پایان، بارسنگین و خارج از تحمل ظرفیت یک جوان بی تجربه و کم تجربه از دوشش برداشته میشود و نفس راحتی میکشد و بقول آقای انصاریان بازیکن سابق پرسپولیس، " خون به مغزش میرسد"!؟

چنین است که در دربی هر چه دیدیم  درگیری فیزیکی و تنش زایی و داد فریاد، جمع شدن دور و بر داور بعد از هر سوت زدن هرقدر ساده ، جنجال و کشمکش بر سر کاشتن توپ در چند سانتیمتر بالاتر و یا پایینتر و تمارض بود و خلاصه روز جمعه همه چیز دیدیم جز " فوتبال". بعد از مسابقه هم  بازیکنان را  دیدیم. آرامششان را. ادبیاتشان وجویده جویده حرف زدنشان را، با انگشت کوچک لای موها را صاف کردن و خلاصه بی تفاوتی و شانه بالا انداختن و توجیه اینکه " خوب بد شانس بودیم دیگه "!!
نود این هفته تلختر از همیشه بود چون تصور ما از فوتبال مانند همه جهانیان " پیروزی بر حریف است"، اما بازیکنان میلیاردر ما بما فهماندند که در اشتباهیم زیرا که در دربی و فوتبال ایران هدف " نباختن از حریف است" خیلی تفاوت است میان این و آن.

میگفتیم در دربی های معتبر و کلاس بالای جهان، بازیکنان بزرگ و بسیار مشهور و چند ده ملیون یورویی را میبینیم که با آرامش و لبخند بازی میکنند، یک کلمه با داور سخن نمیگویند، خود و دیگران را دعوت به آرامش میکنند، تماشاگران خوشحالند و ابراز احساسات میکنند، کسی ذره ای سخن زشت و غیر اخلاقی نمیشنود،سر بالا یا پایینتر بودن توپ جنجال درست نمیکنند و نود دقیقه زیبا،مهیج ،دیدنی و سرشار از خلاقیت را بنمایش میگذارند. راستی از همه مهمتر اینکه " گل میزنند و گل میخورند" . چنین میشود که  صدها میلیون نفر پای گیرنده های خود میخکوب میشوند و فوتبال پرطرفدارترین ورزش جهان لقب میگیرد وغول کمپانیهای صنعتی نیز مبالغ کلانی را در این صنعت جدید سرمایه گذاری میکنند و به دستمزدهای دهها میلیون یورویی بازیکنان معروف ایرادی وارد نمیشود.

نود این هفته دیدنی بود، چون دربی اصلآ دیدن نداشت. نود دیدنی بود چون شکایت تماشاگران شب خوابیده در سوز و سرما را دیدیم و شنیدیم. قهرشان از دربی را گفتند و اینکه دیگر سراغ دربی نمیآیند. اگرچه خودشان هم میدانند که چنین نیست. بقول فردوسی پور،بازهم میآیند، بازهم بلیط گران و گرانترهم میخرندو بازهم در سوز و سرمای شبهای زمستانی، به امید نتیجه در دربی، شب را به صبح میرسانند.دربی دیدنی بود چون یادمان آورد که انسانهای تحصیلکرده و باشخصیتی مانند " سعید مظفری زاده " هم در این فوتبال هستند و طنز تلخ ماجرا آنکه اینان چقدرغریبه اند که در اوج خوشنامی و توانایی ، مجبور به ترک این فوتبال هستند.نود دیدنی بود چون یادمان آورد که چنین فوتبالیستهایی قرار است در میدانی معتبر در قالب تیم ملی حاضر شوند و چقدر برای آبروی ورزش مملکت ،دلمان لرزید.نود دیدنی بود چون یادمان آورد تیم ملی المپیک ما نیز سرنوشتی بهتر از بزرگسالان ندارد.خلاصه  نود یادمان آورد که سوء مدیریت با ورزش ما و فوتبال ما چه میکند ؟

حکایت فوتبال ما ، حکایت غریبی است.حکایت فوتبال ما، حکایت کهنه ای است. زخم ناسور شده ای است . دمل چرکینی است که وقت آن رسیده که نیشتر بر آن زنیم تا شاید روزی بهبود آنرا بچشم ببینیم. در غیر آن دامنه این زخم ناسور به فوتسال و والیبال و بسکتبال و جامعه ورزش کشیده خواهد شد.

فردا خیلی زود دیر میشود.!