خوانا

پایگاه خبری تحلیلی

» . . .

آخرین اخبار

تاریخ انتشار : ۲ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۷:۴۶
کد خبر : 22310
Share
مفهوم عدالت اجتماعی

نقدی بر مقاله محمد قوچانی به نام آرمان شهر لیبرالیسم

|ع. بساک|

ع. بساک در روزنامه وحدت نوشت: محمد قوچانی در مقاله ی «آرمانشهر لیبرالیسم» در ماهنامه ی مهرنامه شماره ی 40، به مفهوم عدالت اجتماعی از دیدگاه « فریدریش فون هایک» توجهی خاص دارد و کل درک سابق از مفهوم عدالت اجتماعی را زیر سوال می برد. او شاید فکر می کند که مفاهیم هم از خارج به ایران تزریق می شوند و اهمیت چندانی به رشد جامعه ی خودمان ندارد.

مفهوم عدالت اجتماعی را گاه به حزب توده ربط می دهد و گاه به اخوان المسلمین، گویا جامعه ی ایران در حالتی ایستاست و توان هیچ گونه فکر و اندیشه ی نوینی را ندارد.او نقطه ی تلاقی همه ی نظرات چپ اسلامی را در دولت میرحسین موسوی ترسیم می کند و از موقعیت جنگی ایران و عراق سخنی به میان نمی آورد و مسئله توزیع کوپن و ارزاق اولیه ی نیاز زندگی مردم را ناشی از تفکرات «کوپنیسم» می داند. و آن روش را تخریب اقتصاد ایران می داند. روشی که هرگونه رقابت آزاد میان سرمایه داران را از بین برد.
«وی می نویسد کوپنیسم که بر اساس قاعده ی کمونیستی «هرکس به اندازه نیازش»بنا شده بود به تدریج جزء دوم این قاعده «هرکس به اندازه ی کارش» را از بین می برد. افراد بدون کار و براساس یک حق محفوظ و مفروض می توانستند از حداقل زندگی بهره مند شوند.» نمی دانم  این تئوری های فاز اول و آخر جامعه کمونیستی را ایشان چگونه ابتدا وارونه کرده و سپس برای تکمیل تئوری خود به هم پیوند می زند. در قواعد جامعه کمونیستی ابتدا هرکس به اندازه ی کارش بهره می برد و نه به اندازه ی نیازش.در ضمن اگر در زمان جنگ یک شانه تخم مرغ و چند حبه قند و چند مرغ در ماه که شرایط جنگ به وجود آورده بود و مردم به خوبی درک می کردند و گاه گاه در زیر موشک باران صدام راهی کوه و بیابان می شدند کدام تئوری لیبرال نشانه را زیر سئوال برده است؟
شما به ارزاق کوپنی که در واقع جیره ی جنگی محسوب می شد با عنوان حداقل هایی که حد و مرز نداشت نام می برید. حداقل های بی حد و مرز؟ این دیگر از کدام صیغه است؟ برای اثبات تئوری قانون جنگل در جامعه که شما به آن قانون طبیعی می گویید چرا آسمان ریسمان می بافید؟
 نکند طبق نظرات نوین آقای هایک باید جنگ را هم به مناقصه می گذاشتیم و کارگزاران بخش خصوصی به جنگ ارتش تا دندان مسلح صدام می رفتند؟
مسئله ی دیگری که در همان مقاله به آن اشاره شده است ، مسئله تعدیل اقتصادی است. برنامه ی تدوین شده ی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به کشورهای وام گیرنده جهت باز پرداخت بدهی های خود!! حذف سوبسیدها از جمله مواردی است که در همان برنامه گنجانده شده و مطلب نوینی  نیست.
اجرای برنامه تعدیل و ادامۀ آن پس از دولت کارگزاران، عکس العملی را در جامعه به دنبال داشت که ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد را تضمین کرد. یادمان باشد آخرین لایحه ای که دولت کارگزاران به مجلس ارائه کرد، لایحه ای بود به نام فقرزدائی. سیاست تعدیل اقتصادی و تفکرات درهای باز،اقشار زیرین جامعه را به فلاکت کشاند و تورمی غیرقابل مهار را به ارمغان آورد. تورمی که هنوز هم جامعه از عواقب و پس لرزه های آن در امان نیست. او در مقاله ی مذکور سخنی از بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به میان نمی آورد و سیاست  تعدیل بانک جهانی را به گونه ای مبهم به عدالت اجتماعی منتقل می کند و موضوع را پیچیده تر می کند، بعد می نویسد:به موازات تعدیل قیمت ها واگذاری اقتصاد و صنعت و تجارت به بخش خصوصی هم طراحی شد که به علت فقدان بخش خصوصی واقعی- نمی دانم منظور از بخش خصوصی واقعی چیست؟- بحران در همین جا شکل گرفت. مفاسد خصوصی سازی از آنجا نشات می گرفت که دولت هاشمی به تقدم آزادسازی اقتصاد بر خصوصی سازی اقتصاد پی نبرده بود و در واقع راه اقتصاد آزاد را بدون بازار آزاد در پیش گرفته بود.
 و در نتیجه به جای بحران کوپن بحران تازه ای در اقتصاد ایران ایجاد شد که رانت نام داشت و پوپولیسم اقتصادی را به اقتدار گرائی اقتصادی تبدیل کرد.یکی نیست به جناب قوچانی بگوید،عصر رقابت آزاد خیلی وقت است به پایان رسیده و ما در عصر انحصارات به سر می بریم. مدیریت جهانی امپریالیسم چنان فشرده و سرکوبگر اعمال می شود که هیچ حاکمیتی در امان نیست. تروریسم بین المللی از یک طرف ،تبلیغات انحصاری و تهدیدهای مستقیم نظامی از طرف دیگر راه را بر هر دموکراسی می بندد. تعدیل قیمت ها و واگذاری به بخش خصوصی که طبق توصیه بانک جهانی و صندوق بین المللی پول اجرا می گردید. نمی توانست آمرانه نباشد. حکومت در جهان به اصطلاح سوم، حکومتی متمرکز است. حکومتی است که اگر غفلت کند از اساس ویران می شود. هم سیاست های بانک جهانی دستوری ست و هم اعمال آن در جهان سوم آمرانه است!! ترکتازی امپریالیسم و شرکت هالی برتون را در اقتصاد کشور عراق نگاه کن، هرگاه حاکمیت در اجرای سیاست های امپریالیسم تعللی کند بلافاصله توسط تروریسم داعش مورد هجوم قرار می گیرد. لیبی و افغانستان هم به همین ترتیب !
مگر با تئوری های قرن هجدهم می شود برای قرن بیست و یکم نسخه پیچید؟ کارگران و کارمندان حقوق بگیر و خیل عظیم بیکاران، نیاز به آرامش دارند. آنها باید زندگی کنند. داشتن مسکن مناسب و کار مناسب و حقوق مکفی حق همۀ کسانی است که تلاش می کنند. اگر بخش خصوصی به دنبال سود بیشتر است، مردم هم به دنبال آسایش بیشترند، بنابراین حضور دولتی مقتدر و برنامه دار، لازم است. این نگرش که قانون جنگل را حاکم کنیم- به زعم شما قانون طبیعت- این راه در عصر امپریالیسم و در قرن حاضر،راه ویرانگری جامعه است. اجرای عدالت اجتماعی،اگرچه حرکت رو به جلو تکنولوژی را کندمی کند،اما چشم انداز آن روشن است.
مردم می خواهند زندگی کنند. به قول شما با همان حداقل های نامحدود!.روزنامه دارید،مجله های رنگارنگ دارید، اما سخن شما ، بیان درد مردم نیست، دغدغۀ شما ،ایجاد درهای باز به سوی امپریالیسم است. درهای بازی که سراب رسیدن به سعادت است.
پی گفتار: در پایان تحت عنوان چرا باید فردریش فون هایک را بخوانیم؟ چنین آمده است:
- شاید اکنون تا حدودی اهمیت کتابهای سه گانه هایک روشن شده باشد و نیزهویدا شده  که چرا باید کار دکتر موسی غنی نژاد در ترجمه ی این آثار را یکی از مهمترین رویدادهای فرهنگی و نظری عصر ما بدانیم.
-شاید اگر زودتر هایک را خوانده بودیم عدالت را به عدالت اجتماعی فرو نمی کاستیم
- شاید اگر زودتر هایک را خوانده بودیم عدالت را در برابر آزادی قرار نمی دادیم
- شاید اگر زودتر هایک را خوانده بودیم آزادی را به دموکراسی فرو نمی کاستیم
- شاید اگر زودتر هایک را خوانده بودیم هر مصوبه اکثریت را به قانون حکومت بدل نمی کردیم
- شاید اگر زودتر هایک را خوانده بودیم قانون را در برابر حقوق قرار نمی دادیم و برای ادای حق به خشونت دست دراز نمی کردیم و صلح را پایمال نمی کردیم و عدالت را از یاد نمی بردیم و آزادی را از دست نمی دادیم.
به راستی که اگر مردم از همان ابتدا کتابهای سه گانه هایک را خوانده بودند شاید هرگز دچار سرماخوردگی هم نمی شدند. تیتر بندی قوچانی و توصیه مکرر به خواندن این کتاب با ترجمه موسی غنی نژاد خواننده را دچار استرس می کند که بشتابید،بشتابید. وقت تنگ است و قافلۀ جهان در حال حرکت!!
قوچانی به این هم بسنده نمی کند و می گوید آراء فریدریش فون هایک چون سروش غیبی می تواند به کار آزادیخواهان آید. سپس ادامه می دهد: هایک در جلد سوم سه گانه خود به این پرسش می پردازد که چرا نهادهای دموکراتیک در جهان سوم (کشورهای توسعه نیافته) نه تنها جواب نمی دهند بلکه گاه علیه خود عمل می کنند؟ پاسخ را ما ایرانیان تازه چندسال پیش در کتاب فرید ذکریا به نام آینده آزادی (تقدم لیبرالیسم بر دموکراسی) خوانده ایم. درست در روزهایی که به چشم خود دیدیم چگونه دموکراسی علیه دموکراسی به پا می خیزد. اما اگر سه گانه فریدریش فون هایک (بخوانید سروش غیبی) به هنگام، به فارسی ترجمه شده بود خیلی زودتر از وقوع فاجعه در می یافتیم که برای دستیابی به آزادی، دموکراسی کافی نیست. چنان که اکنون پس از یکصدسال شعار پارلمانتاریسم و تقدیس مجلس به عنوان قلب دموکراسی از زبان وزیر کشوری اصولگرا ورود پول های کثیف به انتخابات پارلمانی را می شنویم.
معلوم نیست از کدام آزادی و از کدام دموکراسی سخن می گویند. به راستی که جمله بندیها و اصطلاحات دیگر در جای خود بکار نمی روند. و حضرات فقط در پی اثبات نظرات خویش هستند.
 مانند آن راهزن یونانی «پروگوست» که همه را بر تخت خودش می خواباند و هرکس کوتاه تر از تخت بود، او را می کشید تا به قاعده ی تختش در آید و اگر بلندتر از تخت بود سرو ته فرد را چنان می زد تا با ابعاد تخت یکی شود.
امروز دیگر جهان بدون مدیریت متمرکز قادر به ادامۀ روند خود نیست. حتی در جریان بحران وال استریت آمریکا و شورش های خیابانی، دولت آمریکا خزانه اش را به روی بانکهای ورشکسته گشود و اوباما از بحران روز افزون آمریکا جلوگیری به عمل آورد. اقتصاد بازار آزاد مربوط به قرون گذشته است . نمی شود در گذشته زندگی کرد ما اینجا هستیم، قرن بیست و یکم و در کرۀ زمین!!.


پیوند کوتاه :


Telegram

نظرات بینندگان:

نام :
ایمیل :
* نظر:
* کلمه امنیتی:
 
پر کردن فیلد های ستاره دار (*) اجباری است.