انديمشك – پلاك ۹
وقتي شاعري اينگونه آدرس خودش را به شما ميدهد، حتما ميخواهد خواننده را از سرگردانيهايي كه مد روز شده برهاند. سرگرداني مخاطب در يافتن نشانهاي از معاني، در خيابانها و كوچههاي يك متن.
مجموعه آن چيزهايي كه ميتواند سرنوشت غير ادبي اين خانه را (پلاك۹) به متني ادبي تبديل كند، حادثه جنگ ايران و عراق است؛ آن هم نه خود حادثه، بلكه تاثير حادثه. در واقع من ارمغان بهداروند را در بخش جنگ و موتيفهايش، ادبيتر ديدهام. شعر او به عنوان يك امر ادبي در اين سوژه و پيوستهايش اتفاق افتاده است، بويژه آنكه عشق، نخ نامریي دانههاي تسبيح جنگ و پيوستهايش باشد. سوگ- حماسههايي كه در ايام جنگ سروده ميشد، نتيجه شبيهسازي كربلاي جبههها با كربلاي امام حسين (ع) بود.
اين نوع شعرها ساختاري دايرهوار همچون سينهزني جنوب داشتند، با زنجيرزني واژههايشان. در پايان جنگ اين سوگ- سرودهها، جاي خود را به نوعي از شعر دادند كه به نام شعر دفاع مقدس شناخته ميشوند كه روايت رسمي از همان دوران بود. رفتهرفته و در نيمه دوم دهه هفتاد، نسل جديدي از شاعران در خوزستان شكل گرفتند كه صدايي متفاوت از شعر جنگ را در بغض و گلوي خود داشتند و ارمغان بهداروند از جمله اين شاعران است.
اين صداي متفاوت به دليل رفتار فردي شاعران در روايتهاي فرديشان و زاويه داشتن با روايت رسمي بود. آنقدر فردي كه ديگر بايد سراغ جنگ را از خانهاي در انديمشك- پلاك شماره ۹ گرفت نه تاريخنويسان. روايتهاي فردي، گزارشگر فتح و شكست اين و آن نيستند بلكه توصيف وضعيت خودشان پس از جنگاند؛ شعري كه پس از جنگ از جنگ ميگويد نه در جنگ يا براي جنگ. شعر ارمغان بهداروند زماني كه دارد در اين عرصه حضور خودش را اعلام ميكند، بودنش در مقام شاعري فُرادا ضرورتي تاريخي است. شعري پرسشگر و مطالبهكننده.
اما در اين ميان تفاوت او با ديگران در اين است كه به واسطه عشق از خشم اين مصيبت ميكاهد و به واسطه عشق (امر زيبا) به مطالباتش، با شرم و حيايي وطني وقار و زيبايي ميبخشد. ارمغان بهداروند از اين منظر شاخص است و شبيه ندارد. درباره اجراي شعر او را شاعري آگاه ميبينم. انتخاب زبان، لحن، معنا و زير مجموعه هر سه اينها آگاهانه است. اما زماني كه با تعبيرپردازي نويني چرخش اين آگاهي از فرم خودش خارج ميشود، من به تلذذ فرا ادبي مد نظرم بيشتر ميرسم.
تلاش ارمغان براي بازي تناسبها در حفظ امر زيبا را رويكردي سنتي ميدانم در مقابل خلق امر زيبا كه ميتواند فارغ از تناسبها اتفاق بيفتد. او بايد دستمايههاي امر زيبا را در خلق بيافريند نه پيش از خلق، كه عناصرش را ادبيات يا زبان و گزارههاي مصطلحش به او رايگان بدهد. ميدانم كه اين بخش را كمي سخت گفتم اما خوب سخت بود؛ گفتنش، فهميدنش و نوشتنش
نظرات بینندگان: